قُلْ یَعِبَادِى الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ.....
دوستــی دارم که با من است حتی از رگ گردن هم نزدیک تر ولی من از آن غـــــــــــــــــافلم!!!!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رهروان و آدرس rahro.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 311
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 5
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 48
بازدید ماه : 492
بازدید سال : 4208
بازدید کلی : 46700
پای پدر
خدایا بالاتر از بهشت هم داری؟!

برای زیر پای این پدر می خواهم...
 
تعداد بازدید از این مطلب: 720
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فکه برای من
مکه برای شما ، فکه برای من

بال نمی خواهم

این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند…

شهید آوینی
تعداد بازدید از این مطلب: 711
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شهید کباب شده

یه پتو سربازی را مچاله کرده بود زیر سرش و یه پتو دیگه را دور خودش پیچید، شاید هوا سرد نبود، اما همیشه وقتی گرم میشد خوابش میبرد. تازه داشت چشماش گرم میشد که صدای به زمین خوردن یه خمپاره ، مثل فنر از جاش پرید. اومد بیرون دید مصطفی جوکار مثل ذغال سیاه شده و داد میزنه: سوختم...سوختم.... آتیش گرفتم.... بوی عجیبی میداد، بویی که خیلی وقت بود به مشامش نخورده بود.
بوی کباب....
بر خلاف همیشه از شنیدن بوی کباب آب از دهانش راه نیفتاد، آخه مطمئنا گوشت بدن مصطفی خوردن نداشت.
همون بدنی که یه عمر برا خدا جنگید. بدنی که به خاطر فقر، به اندازه انگشتان یک دست مزه کباب رو نچشیده بود.
سالهای سال از اون جریان گذشت، دیگه هیچ وقت با شنیدن بوی کباب، یا خود نمی افتاد، یاد بدن سوخته و سیاه شده مصطفی میافتاد.

دیگه هیچ وقت کباب نخورد.
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 773
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


گمشده
در گمنامی هم مشترکیم ای شهید..

تو پلاکت را گم کرده ای و من هویتم را..
 
تعداد بازدید از این مطلب: 678
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برای خدا وقت نداریم...
آن روز به مسجد نرسید. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا می کردم. حالت عجیبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ایستاده بود.طوری حمد و سوره می خواند مثل اینکه خدا را می بیند؛ذکر ها را دقیق و شمرده ادا می کرد. بعدها در مورد نحوه ی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت : اشکال کار ما اینه که برای همه وقت می ذاریم جز برای خدا!نمازمون رو سریع می خونیم و فکر می کنیم زرنگی کردیم ؛ اما یادمون می ره اونی که به وقت ها برکت می ده ، فقط خود خداست .
تعداد بازدید از این مطلب: 615
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بال و پر ما شکسته
گفتم کلید قفل شهادت شکسته است!

یا اندر این زمانه ، در باغ بسته است؟

خندید و گفت: ساده نباش ای قفس پرست!

در بسته نیست بال و پر ما شکسته است!
 
تعداد بازدید از این مطلب: 643
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


روزی این ماهی هاما را می خورند....
پرسید: " ناهار چی داریم مادر؟ "

مادر گفت : " باقالی پلو با ماهی ... "

با خنده رو به مادر کرد و گفت: " ما امروز این ماهی ها را می خوریم و یه روزی این ماهی هاما را می خورند ... "

چند وقت بعد ...

عملیات والفجر 8 ...

توی اروند رود گم شد ...

و مادر ...

تا آخر عمرش ماهی نخورد ...
تعداد بازدید از این مطلب: 652
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


میلاد کریمه نور
لقب «معصومه» را امام رضا(علیه السلام) به خواهر خود عطا فرمود:

آن حضرت در روایتى فرمود: «مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى.»

«هر كس معصومه را در قم زیارت كند، مانند كسى است كه مرا زیارت كرده است.»

میلاد کریمه ی اهل بیت بر همه ی شما دوستان مبارک
 
تعداد بازدید از این مطلب: 684
موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


من یک چادری شاد هستم
شاید مدام تویه سرما و گرما یک پارچه مشکی دورم باشد...
شاید گرم باشد
شاید دست و پاییم را بگیرد
شاد در مقابل رنگ هایی که داری من بیرنگ باشم
شاید نگاهم کنی دلت بگیرد
شاید مرا دلمرده فرض کنی
شاید مرا امل بخوانی
شاید مرا چادر نشین بخوانی
شاید به زیبایی تو با آن همه رنگ روغن
همه این شاید ها قبول
ولی یک چیز را بدان من بی رنگ امل چادر نشین با همین تکه سیاهی که میبینی شادم
که شاید تو با آن همه نقاشی و زحمت هر روزه و خرج های انچنانی شاد نباشی..
گرمایش را به جان میخرم
دست و پاگیریش را هم
بی رنگیش هم...
من شادم
*من یک چادری شاد هستم*
دلتـــــــــــــــــــ بســــــــــــوزد

تعداد بازدید از این مطلب: 1387
موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ورود شلوار هایی با نام علی
دوستان یه مطلب بسیار بسیار مهم.....د .


جدیدا شلوار هایی با همت وهابیت عربستان سعودی ملعون!!!!وارد ایران شده بنام SP که وقتی برعکسش میکنی میشه علی!!!!

منظورش اینه ما بر خلاف علی هستیم..!!!!


با انتشار این مطلب از خرید این کالا جلوگیری نمایید
تعداد بازدید از این مطلب: 705
موضوعات مرتبط: فرهنگی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود