قُلْ یَعِبَادِى الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ.....
دوستــی دارم که با من است حتی از رگ گردن هم نزدیک تر ولی من از آن غـــــــــــــــــافلم!!!!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رهروان و آدرس rahro.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 311
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 77
باردید دیروز : 178
بازدید هفته : 445
بازدید ماه : 432
بازدید سال : 4660
بازدید کلی : 47152
پاهایت کو بابای خوبم
پاهایت کو..؟؟به پای کی جنگیدی..؟؟

کو دستانت..؟؟به جای کی جنگیدی..؟؟

اینها که تو را نمی شناسند هنوز..؟!!

پس بابای خوبم..!!برای کی جنگیدی..؟!؟
تعداد بازدید از این مطلب: 663
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ديروز جنگ سخت و امروز جنگ نرم
ديروز جنگ سخت بود

تير و ترکشا مستقيم به هرکي ميخورد و شهید ميشد خانوادش سرش رو بالا ميگرفت چون خانواده شهيد بودن....

امروز جنگ نرمه

تير و ترکشا غير مستقيم اصابت ميکنن

به هر کي بخوره، فساد مياره، بي حجابي، اعتياد و...

و هر کي تو اين راه بميره خانوادش سرش رو پایین ميندازه چون فرزندشون در اثر اعتياد، زياده روي تو مصرف مشروب، بي عفتي و... مرده!!

حالا خداوكيلي ديروزيا خوب بودن يا امروزيا...؟؟؟
تعداد بازدید از این مطلب: 650
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


واسه چی رفتین بجگین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی حاجی قبلنا عده ای میگفتند شما رفتید بجنگید که چي بشه؟

خودتون خواستید و خودتونم شهید شدید

حاجی رفتی که آزادی داشته باشیم...؟؟

آخه واسه كي؟؟؟؟

واسه عده ای كه آزادی رو فقط تو پوشیدن مانتوهايی که روز به روز تنگ تر

و روسری هایي كه روز به روز کوچيکتر میشن میدونند؟؟؟

يا واسه اونايي كه آزادي رو تو چشم چروني و هرزگي و بي عفتي ميبينن؟؟
تعداد بازدید از این مطلب: 610
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


لطفا بخاطر شهدا بخوانید....

چند دقیقه وقت بگذارید درد و دل با شهدا می خوام به اوناییکه اینقدر با شهدا درد دل می کنند حرفایی بزنم . خدا می داند از روی صداقت می گویم پاسخ هیچکدام از سئوالات را نمی دانم . من خود یار شهدایم . اما از قافله شان عقب ماندم چون راه را گم کرده بودم . و هر چه دویدم به این خیل پاکان نرسیدم . به من بگویید چگونه میتوانم صدا سیما را پاک کنم ؟ چگونه باید بی حجابی را بردارم ؟ چگونه باید جلوی آنان که از بانکها میلیاردها وام می گیرند و پس نمی دهند و هر روز هم این قضیه تکرار می شود را باید بگیرم؟ چگونه می توانم روابط خارجی مملکت را اصلاح کنم ؟ چگونه میتوانم وضع آموزش و پرورش را درست کنم ؟ چگونه می توانم آنانکه توطئه می کنند سرکوب کنم؟ چگونه می توانم آقا زاده ها را از چپاول مملکت باز دارم ؟ چگونه میتوانم مافیای اقتصادی را بشناسم و جلوی تجاوز به حقوق ملت را بگیرم ؟ چگونه میتوانم به دانشگاهها بقبولانم که رزمنده ها را در آغوش گیرند ؟ چگونه به نهاد های ذی ربط دستور دهم تا به خانواده های شهدا و ایثارگران آنچنان که شایسته اند رسیدگی کنند ؟ چگونه میتوانم برای همه ی بیکاران اشتغالزایی کنم ؟ چگونه می توانم پارتی بازی را بردارم؟ چگونه می توانم عدالت را اجرا کنم ؟ چگونه می توانم به نماینده ی مجلس بگویم با کارت شارژ رأی جمع نکن ؟ چگونه جلوی آنان را که نه تنها در انقلاب و جنگ نبودند بلکه در مقابل خودم مبارزه با انقلاب می کردند ، بگیرم که از مسئولین نظام نشوند ؟ چگونه می توانم ...... حالا بگویید : آیا واقعاٌ اینها که گفتم وجود دارد ؟ اگر هست پس چه وقت پایان می پذیرد ؟ امید وار به پایانش باشم یا نه؟ آیا به عهده ی من است که اقدام کنم ؟ اگر آری چگونه باید اقدام کنم ؟ اگر هم نیست پس چرا اینقدر می نالید و نزد شهدا شکایت دارید ؟ چقدر از گرفتاریهایی که می شمرید توسط مردم معمولی بوجود آمده و چند درصد از آنها را مسئولین محترم مقصرند ؟ حالا تقصیرات مردم را چگونه رفع کنم ؟ مسئولان را چه کسی باید مجاب کند ؟ من ؟ اگر میگویی من چگونه باید اینکار را بکنم ؟ همه ی آنها که در رأس امورند و هادیان این مملکتند که بی نقصند . نیستند ؟ پس الفاتحه . هستند ؟ پس اینهمه شکایت چرا ؟ یا اینکه نه . رهبری و رییس جمهور و مسئول قوه قضاییه ، مقننه و مسئولین بنیاد شهید و کمیته امداد و کلیه وزارتخانه ها و همه روحانیت معظم و ..... اینها را بذار کنار – اینها را که نمیشه گفت نقص دارند - - می مونه من و تو و اوناییکه به هیچکدام نمیشه اطمینان کرد . خب اونا که در اقلیتند . و هیچ خوفی از آنها ظاهراٌ نباید باشه درسته ؟ یا اینکه نه ، قدرت برترند و ما نمیدونیم ؟ راستی هستند یا نه ؟ اگر هستند پس باز هم الفاتحه . اگر آنطور که در شعار ها است نیستند ، پس دیگه این دست و آن دست کردن برای چیست ؟ یا اینکه نمیشه به آقایان مطلب درشتی گفت . یک وقت ناراحت می شوند و ... پس بنظرم یک چیز صحت داشته باشد : نه خوبان ما بدند و نه بدان ، بد معرفی می شوند . دیدی آخر بخدا قسم فقط منم و تو که بد هستیم . تو میگی خانمها بی حجابند ، خب بگو چرا ؟ مگه از همین مردم نیستند ؟ تو میدونی چند درصدشون دختران ، مادران و خواهران آدمایی هستند که در متن انقلاب و جنگ بودند ؟خب چه شد ؟ مقصر منم یا تو ؟ تو میگی صدا و سیما اینطوری و آنطوری . زیر نظر من اداره می شه یا تو ؟ تو میگی مافیای نفت و خودرو و طلا و پول و ... من و تو میتونیم مافیا بگیریم ؟ مگه من و تو باید از مافیاهای تو زندون محافظت کنیم که در نرند یا در نبرندنشون ؟ من و تو چه کنیم ؟ گفتند بریزید تو خیابونا بگید مرگ بر شاه ریختیم گفتند جلوی منافقان و گروههای معاند رو بگیرین گرفتیم گفتند برید دفاع کنید کردیم گفتند بمیرید مردیم گفتند رأی بدید دادیم گفتند در هر مناسبت بریزید در خیابان ، با شکوهتر از بار قبل آمدیم گفتند از فلانی و فلانی بیزار باشید شدیم گفتند فقط فلان آدما را دوست داشته باشید داشتیم به نظر شما من و تو چه نکردیم ؟ که حالا باید تاوان آن را پس دهیم ؟ لابد الآن هر که این موضوعات را می خواند بادی به غبغب می اندازد و میگوید : باید در صحنه باشیم – نبوده ایم ؟ باید رهبر ، رییس جمهور و مسئولین رتبه اول مملکت را با جان و دل حمایت کنیم – نکرده ایم ؟ باید صبر کنیم و فشار ها را تحمل نماییم – ننموده ایم ؟ میگویید حرمتها شکسته شده ؟ چه کسانی آن را شکستند؟ مردم شکستند ؟ چرا شکستند ؟ مگر بیمار بودند که بشکنند ؟ یعنی مردم ، نه همه ، همانقدر که میگویید ، مردم بدی هستند ؟ همانها بابا و مادرهاشون تو انقلاب و جنگ نبود ؟ از میان همان مردم بد کسی شهید نشد ؟ کسی از همان خانواده های بد جانباز نشده ؟ کسانی از همان مردم بد نیست که خانه و کاشانه اش در جنگ ویران شده باشد ؟ واقعاٌ آمار دارید که همه ی خانواده شهدا و ایثارگرا ن از خانواده های با حجابها هستند ؟ شاید باشند نمیدانم . خب اگر به نتیجه ای رسیدید که مردم نشکستند ، پس چه کسانی غیر از مردم حرمت شکن هستند ؟ آنهم حرمت خون شهدا . پس چه کسانی باید جلوی حرمت شکنی را بگیرند ؟ آیا جلوگیری از شکسته شدن حرمت خون شهدا و فداکاری ایثارگران از اولویت همه کارها نیست ؟ من جلوی شکستن حرمتها را بگیرم یا تو ؟ خب اگر همین هم بعهده ی من و تو است بگویند چگونه تا بگیریم . همه ارگانها و شخصیتهایی که با نردبان خون شهدا و از خود گذشتگی ایثارگران به کرسی صدارت نشستند و الآن خود را پاسبان حرمت آنان می دانند و از سوی آنان موظف شدند تا حرمتشان را پاس بدارند کنار بروند تا ما خود حرمت پایمال شده شان را برگردانیم . اما حیف نمیدانم چه کسی باید همین حرف را به آنان بزند .چه کسی باید توجیهشان کند . چه کسی باید.......

گروه شهدا

تعداد بازدید از این مطلب: 586
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رقیه های معاصر

ﭘﺸﺖ اﺗﺎق ﺧﻮاب وﺟﺪان ﺑﺸﺮی ،
ﮐﻮدک ، نیمه سوخته
ﻣﺎدر ، تکه پاره
و ﺳﺮخ رودِ ﻃﻐﯿﺎن ﮐﺮده از ﺑﺎران ﺑﻤﺐ و ﻣﻮﺷﮏ.
ﺧﺒﺮ از ﺗﻌﺒﯿﺮ رؤﯾﺎی ﯾﻮﺣﻨﺎ ﻣﯽ دھﺪ
آن ﺳﻮﺗﺮ...
ﭘﺎی دﯾﻮار ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﺎھﻠﯿﺖ ﺑﯿﺪار ﺷﺪه
زﻧﯽ را ﮔﺮﻓﺘﺎر در ﺗﺎر ﻋﻨﮑﺒﻮت ﺳﯿﺎه "ﺟﮭﺎد ﻧﮑﺎح"
از ﺧﻮد ﺗﮭﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
و ﯾﺎ
به ﺟﺮم ﭘﺎﮐﯽ

زﻧﺪه ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ داغ "سمیه ی ﯾﺎﺳﺮ" را
.
.
.
و ھﻨﻮز ھﻢ در ﺑﺎزی ﮔﺮﮔﻢ به ھﻮای ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﺎزان ﻋﺎﻟﻢ ،
آواز ﻻﻻﯾﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﻨﺪ
ﺑﺮای وﺟﺪان ھﺎی ﺑﯿﺪار ،
.
.
ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن! ھﻨﻮز ھﻢ ﻗﺮآن ﺑﺎ زوزه ھﺎی ﮔﺮگ ھﺎ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد.

(شاعر خانم زهرا رفیعی)

تعداد بازدید از این مطلب: 664
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


درود ســـــردار
فرمانده مقتدر ایرانی سامرا را از شر تروریست‌ها حفظ کرد
یک فرمانده عراقی به آسوشیتدپرس گفت اگر مشورت‌های نظامی ایران و سرلشکر سلیمانی نبود ما سامرا را در مقابل تروریست‌های داعش از دست می‌دادیم.
آسوشیتدپرس در گزارشی نوشت فرماندهان شبه نظامی و مسئولان دولتی عراق می‌گویند یک فرمانده مقتدر ایرانی به عنوان تاکتیسین اصلی همراه با مشاوران خود، نبرد علیه تروریست‌ها را هدایت می‌کند.
حضور سرلشکر سلیمانی حیرت‌آور است.
 
تعداد بازدید از این مطلب: 711
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


"خیلی یواشکی هایمان عوض شده است"...


دروغ چرا؟ بعضی ها جوان که بودند یواشکی یک کارهایی می کردند!
یواشکی ساکشان را می بستند و بدون این که پدر و مادر بفهمند با خودشان بیرون می بردند و به بهانۀ مدرسه، جیم می زدند و می رفتند جبهه.
قبلش یواشکی دست برده بودند توی شناسنامه و سن شان را تغییر داده بودند.
بعضی ها یواشکی دار و ندارشان را می دادند به فقرا یا کمک می کردند به جبهه.
شب ها یواشکی از چادر یا اتاق یا سنگر می زدند بیرون و نماز شب می خواندند.
یواشکی های شان هم عالمی داشت.
*
شهدا! شماکه صدایتان به خدا میرسد! به او بگویید خلوت های ما را نگاه نکند...
"خیلی یواشکی هایمان عوض شده است"..
خلاصه
تعداد بازدید از این مطلب: 751
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دل های زخمی
دل‌ها همه زخم‌خورده، این‌جا، غزه

خون می‌چکد از باور دریا، غزه

گل‌واژه‌ی انتظار این‌جا سرخ است

از کعبه ظهور می‌کند یا غزه
تعداد بازدید از این مطلب: 674
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پزشک نروژی میگوید: آقای اوباما! آیا قلب داری؟ یک شب به بیمارستان «شفا»ی غزه بیا!



----------------------------------------- توصیه اکید میکنم اگر طاقت ندارید، نخوانید ------------------------------------------

دلخراش بودن تصاویر جنایات اسرائیلی ها به حدی است که حتی بازنشر آن هم سخت است، چه رسد به تحملش توسط مردم مظلوم غزه.

به گزارش خبرگزاری فارس، «مدز گیلبرت» پزشک نروژی که به صورت داوطلب برای کمک به مردم غزه به این منطقه سفر کرده، در نامه‌ای به تشریح اوضاع پرداخته و از رئیس‌جمهور آمریکا خواسته به این وضعیت پایان دهد.
در ادامه، متن نامه این پزشک نروژی آمده است:

«دوستان گرامی؛
دیشب افتضاح بود. «تهاجم زمینی» به غزه باعث شد تا انبوهی از فلسطینی‌ها از هر سنی با همه نوع مجروحیتی از راه برسند؛ نقص عضو، بدن‌های پاره پاره، خونریزی، رعشه و در آستانه مرگ. همه آن‌ها هم غیرنظامی و بی‌گناه بودند.


تعداد بازدید از این مطلب: 639
موضوعات مرتبط: سیاسی , شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نیامده دیپورت شد

آری اینجا دنیایی است که بدنیا نیامده ها را هم می کشند

«هلا جابر» با انتشار این این تصویر در صفحه توییتر خود نوشت:
مادر این جنین در حال وضع حمل کشته شده و جنین 9 ماهه نیز نجات پیدا نکرد. تا به این ترتیب کوچکترین قربانی فلسطینی حملات رژیم صهیونیستی باشد که پیش از تولد جان باخته است.


 
تعداد بازدید از این مطلب: 643
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شب قدر
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم كه حضرت موسى عليه السلام به خدا عرض كرد:
خدايا مقام قربت را خواهانم. پاسخ آمد: قرب من، در بيدارى شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم. پاسخ آمد: رحمت من در ترحّم بر مساكين در شب قدر است.
گفت: خدايا، جواز عبور از صراط مى‏خواهم. پاسخ آمد: رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است.
عرض كرد: خدايا بهشت و نعمت‏هاى آن را مى‏طلبم. پاسخ آمد: دستيابى به آن نعمتها، در گرو تسبيح گفتن در شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: رمز نجات از دوزخ، استغفار در شب قدر است.
در پايان گفت: خدايا رضاى تو را مى‏طلبم. پاسخ آمد: كسى مشمول رضاى من است كه در شب قدر، نماز بگذارد.
منبع:وسائل الشيعة،جلد ‏8 ،صفحه 20
خلاصه
تعداد بازدید از این مطلب: 575
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قانون های ده گانه سید مجتبی
قانون های ده گانه سیّد مجتبی برای نزدیکی به خدا


قانون اول: بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم. تاریخ اجراء 4/5/69


قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم. تاریخ اجراء 11/5/69



تعداد بازدید از این مطلب: 582
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مظلومیت غزه

لطفا بخونید و نظرخودتون رو در مورد این مطلب بنویسین
*اینا حرفای وجودمنه*


صادقانه مینویسم :

کاری از دستم برنمیاد برای بچه های مظلوم غزه بکنم، اما از همینجا دلم باهاشونه و اونا رو حمایت میکنم.

آره ، میخوام با همین عکسای دردناک و بد !
باهمین عکسا که مظلومیت ملت غزه رو نشون میده از تون حمایت کنم!
من یه کاربر تو فضای مجازی هستم اما از این به بعد سعی میکنم با پستام شما رو حمایت کنم!!!


♦♦♦♦♦

اگه شما هم دوست دارید از بچه های غزه مایت کنیم !!
پس بیایید یک روز رو در همین شبکه خودمون تبیان به عنوان روز غزه ، روز کودکان مظلوم نام گذاری کنیم و از همین جا حمایتشون کنیم
*درسته من هم با دیدن این عکسا ناراحتیم و بغضم میترکه اما میخوام این ناراحتی ها،
*یادم بمونه ، یادم بمونه که دشمن من کیان دشمن خواهرا و برادرای من کیان؟

*میخوام این احساس نفرت همیشه در وجودم باقی بمونه
* یادم باشه که باید از کی متنفر باشم

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 760
موضوعات مرتبط: سیاسی , شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بزرگ مرد
اندازه پسر خودم بود ...

سیزده چهارده سال سن داشت ....

وسط عملیات یدفعه نشست ...

گفتم : حالا چه وقت استراحته ؟!!

گفت : بند پوتینم شل شده. میبندم و راه میفتم ...

نشست ولی بلند نشد ....
هردوپایش تیر خورده بود

ولی برای روحیه ما چیزی نگفت !!!
======================================
منبع: سایت شهدا
تعداد بازدید از این مطلب: 550
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پرنده شهید
هرجا پرنده ای شهید می شود، پری باقی می ماند و آنجا که عشق پرپر می شود، ذرات نورانی معراج کبوتران در زلال نقره ای پلاکی، قاب می شود...

 
تعداد بازدید از این مطلب: 635
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سوپراستارها
"سوپراستارهای " بچه شیعه....
تعداد بازدید از این مطلب: 579
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برکت وقت نوجوانی شهید علیرضا کریمی
روز به مسجد نرسیده بود.برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش.یواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم.حالت عجیبی داشت. انگار خدا در مقابلش ایستاده بود طوری حمد و سوره را می خواند مثل انکه خدا را میبیند ذکرها را دقیق وشمرده ادا میکرد بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسیدم گفت: اشکال کار ما اینکه برای همه وقت مذاریم جز برای خدا!نمازمون رو سریع می خونیم وفکر می کنیم زرنگی کردیم اما یادمون میره اونی که به وقتها برکت میده فقط خود خداست.
 
تعداد بازدید از این مطلب: 592
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شهیدی که در رمضان بدنیا آمد، در رمضان روحانی شد در عملیات رمضان شهید شد
آن زمان که او در مورد بنی صدر و بی لیاقتی‌های او و از طرفی در خصوص شخصیت والای شهید بهشتی سخن می‌گفت، نوجوانی بیش نبود
شهیدی که در رمضان بدنیا آمد، در رمضان روحانی شد در عملیات رمضان شهید شد
به گزارش سرویس قطعه شهدای شیرازه؛ طلبه شهید ایوب توانایی متولد 1345 روستای علی آباد سادات از توابع جیرفت است. در خانواده‌ای مذهبی و کشاورز متولد شد. در دوران نوجوانی به صف تلاشگران خستگی ناپذیر نهضت انقلاب اسلامی‌ پیوست و به تحصیل علوم دینی در حوزه‌ی علمیه کاشان پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی به میدان‌های رزم اعزام شد و در عملیات رمضان در منطقه هورالعظیم در تاریخ 23 تیر 61 بر اثر ترکش گلوله‌ی توپ به شهادت رسید. در ادامه بخش‌هایی از زندگی این شهید را می‌خوانید:

آنگونه که خبرگزاری دفاع مقدس نوشته: تولد و زندگی ایوب در کپر و روی حصیر بود. وقتی ایوب به سن تحصیل رسید با برادرش به مدرسه می‌رفت. مدرسه‌ای که 2 ساعت باید پیاده می‌رفتند تا به آن برسند. کفشهای پلاستیکی، لباس‌های مندرس، یک تکه نان و مقداری خرما توشه و همراه آنها‌‌ بود. هیچگاه در گرما؛ طعم خنکی و در سرما، طعم گرما را نچشیدند.

قبل از آنکه به سن تکلیف برسد، نماز و روزه‌هایش را ادا می‌کرد. از غیبت کردن به شدت نفرت داشت و مرتب این را در مجالس مختلف به دیگران تذکر می‌داد.

با وجود اینکه سن و سالی کمی‌ داشت و نوجوان بود، اما در مبارزه با خوانین و نظام فئودالی حاکم بر منطقه جیرفت بسیار روشنگری می‌کرد و طرفدار محرومین منطقه بود. با تلاش و روشنگری ایشان و مبارزات مردم، طومار خوانین منطقه برای همیشه در هم پیچیده شد.

در شرایطی که دنیاطلبی بسیاری از جوانان را بر زمین میخکوب می‌کرد او به راحتی و سبکبال از دنیا و مادیات فاصله گرفت، تاریخ تولد خود را در شناسنامه دستکاری کرد و راهی جبهه شد. شدت علاقه‌ی او به حضور در جبهه به حدی بود که مخالفتهای دیگران را براحتی خنثی می‌کرد و رضایت همه را جلب و عازم جبهه می‌شد. او نه با زیاد ماندنش، که با رفتن و مشتاق بودن برای رفتن به همه نشان میداد که با کدام سو باید رفت، ثابت کرد که می‌توان از دنیا کام نگرفته، پرواز کرد.

با وجود سن کم، مسائل سیاسی را خوب می‌فهمید و تجزیه و تحلیل می‌کرد، آن زمان که او در مورد بنی صدر و بی لیاقتی‌های او و از طرفی در خصوص شخصیت والای شهید بهشتی سخن می‌گفت، نوجوانی بیش نبود. اما با دید وسیع و درک بالا، مسائل سیاسی روز را برای بچه‌ها‌‌ تشریح کرد.

اخلاق بسیار خوش و نیکویی داشت. در حوزه و جبهه دوستان بسیاری را جذب کرده بود و همه پروانه وار گرد شمع وجودش می‌گشتند. چهره‌ی خندان او، به استقبال خطر رفتن، از خود گذشتگی و ایثارش زبانزد همگان بود.

می‌گفت:خیلی باید نیت‌هایمان را خالص کنیم. نیت شهادت اگر برای خدا نباشد، آن وقت ما پیش مردم شهیدیم و نزد خدا شهید نیستیم. پس حواسمان باشد نیت و عمل و رفتار و گفتارمان فقط برای رضای خدا باشد تا شهید راه خدا محسوب شویم.

ایوب در ماه مبارک رمضان متولد شد، در ماه مبارک رمضان برای فراگیری دروس حوزوی عزیمت کرد. در ماه مبارک رمضان عازم جبهه شد. در عملیات رمضان شهید و مفقودالجسد شد. در ماه مبارک رمضان پیکر مطهرش به زادگاهش بازگشت.

ایوب در عملیات رمضان مفقود شد و پیکرش بعد از 14 سال شناسایی و به زادگاهش منتقل شد. مادر بزرگوارش یک ماه قبل از پیدا شدن پیکر مطهر شهید، خواب می‌بیند که ایوب آمده و یک لباس گونی مانند تنش کرده است. ظاهراً اسیری بوده که آزاده شده. و می‌گوید: همینطور که آمد سر روی زانوهای من گذاشت. او را بغل کردم و شروع کردم به گریه کرد. گفت: مادر گریه نکن من بحمدالله از بند صدام مرخص شدم.
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 590
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


war cup 2014
سخت ترین رمضانی است که بر مسلمانان میگذرد
نه فانوسهای قاهره روشن است
و نه بلندگوهای مسجد دمشق اذان میگویند
بازارهای بغداد بسته شده
شهر قدس هنوز در اسارت به سر میبرد
غزه بمباران میشود امت محمد در خواب عمیق هستند و برای پیروزی آلمان دعا میکنند نه فرج صاحبشان .......
بقیه را بیدار کنید....
 
تعداد بازدید از این مطلب: 711
موضوعات مرتبط: سیاسی , شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دو برادر قبل و بعد از شهادت......
دو برادر قبل و بعد از شهادت......

در حمله موشکی شبانه رژیم صهیونیستی به غزه،دو برادر فلسطینی در آغوش یکدیگر به شهادت رسیدند...
تعداد بازدید از این مطلب: 490
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مرد که باشی
مرد که باشی

چهار تکه استخوان پوسیده ات هم

می تواند........

سایه سری باشد..!!
 
تعداد بازدید از این مطلب: 625
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


به کدامین گناه؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
شهید خردسال این روزهای غزه !!!!!!

به کدامین گناه ؟؟؟؟؟!!!!!!
 
تعداد بازدید از این مطلب: 536
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


حقوق بشر آمریکایی
لطفا بخوانید
ببخشید جهت اطلاع دوستان وانهایی که طرفدار امریکا هستند و دم از حقوق بشر میزنند
اینها بچه مسلمون های است که به دست اسراییل غاصب به اینروز افتاده وکسی گوش شنوا ندارد ولی در جام جهانی یک گاز گرفتی یک بازیکن فوتبال تو دنیا سر وصدا میکند
تعداد بازدید از این مطلب: 598
موضوعات مرتبط: سیاسی , شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


“رضایی بزنم یا می زنی؟”

جلسه فرماندهی در یکی از مقرها تشکیل می شد. دستور رسید. هیچ کس بدون کارت شناسایی وارد نشود. من به اتفاق یکی از بچه‌هایی که بچه یزد بود نگهبانی دم در را به عهده گرفتیم.
کنترل کارت ها به عهده من بود. فرماندهان یکی یکی با نشان دادن کارت شناسایی وارد محوطه
می شدند و از آنجا به محلی که جلسه برگزار می شد، می رفتند.
نگاهم به در بود. یک ماشین جیپ جلوی در نگهبانی توقف کرد. قصد ورود به محوطه را داشت.
جلو رفتم و گفتم: “لطفا کارت شناسایی.”
گفت: “ندارم.”
گفتم:”ندارید؟”
گفت:” نه ندارم.”
گفتم:” پس باعرض معذرت اجازه ورود به جلسه رو هم ندارین!”
دستش را روی شانه راننده زد و گفت: “حرکت کن:
جلویش ایستادم و گفتم:” کجا؟”
گفت:”تو محوطه”
گفتم: “نمی شه”
گفت: “بهت میگم بروکنار.”
گفتم:”نه آقا نمیشه.”
گفت:”چی چی رو نمیشه، دیرم شد.”
محکم واستوار جلویش ایستادم و به دوستم گفتم:
“آماده باش هر وقت گفتم، شلیک کن.”
دوستم اسلحه رابه طرف ماشین گرفت و با لهجه زیبای یزدی دو سه بار گفت: “رضایی بزنم یا می زنی؟
رضایی بزنم یا می زنی؟”
وقتی راننده جدیت مان را دید گفت: “حاجی، این آقای بسیجی، شوخی سرش نمی شه!”
دست برد. داخل جیبش و کارتش را بیرون آورد و گفت: “بفرمایید این هم کارت شناسایی!”
مشخصات کارت را با دقت خواندم:
نوشته بود:
“حاج حسین خرازی.
گفتم:”ب ب ببخشید آقا من فقط به وظیفه ام عمل کردم.”
حاجی خندید وگفت :” آفرین بر شما رزمندگان، وظیفه شناس”
بعد از آن هر وقت مرا می دید. می خندید و گفت: “رضایی بزنم یا می زنی؟”

afsaran.ir
تعداد بازدید از این مطلب: 534
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سالروز درگذشت عالم وارسته آيت الله حاج سيدجواد خامنه اي
امروز سالروز درگذشت عالم وارسته آيت الله حاج سيدجواد خامنه اي، پدر بزرگوار رهبر معظم انقلاب(1365ش) است. شادی روحش صلوات

رهبر معظم انقلاب در خصوص پدر بزرگوارشان در کتاب شرح اسم نوشته‌اند:
«پدرم روحانى معروفى بود، اما خیلى پارسا و گوشه‌گیر... زندگى ما به سختى مى‌گذشت. 
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 545
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


شهادت غلامرضا صادق زاده
امروز مصادف است با شهادت شهید غلامرضا صادق زاده قمصری که در تاریخ ۱۶ تیر ماه ۱۳۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمد
شهید غلام‌رضا صادق‌زاده قمصری، اسفندماه سال ۱۳۳۹ش چشم به جهان هستی گشود.
 
تعداد بازدید از این مطلب: 677
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


عملیات رمضان
تیرماه بود که عملیات رمضان شروع شد
درست توی ماه مبارک رمضان
گرمای بالای ۵۰ درجه آدم رو کلافه می کرد
حالا حساب کنین روزه باشی و تو این گرما بخوای بجنگی
اونقدر آفتاب داغ می شد که اسلحه ها دستامون رو می سوزوند
تازه سختی زمانی شروع شد که عملیات لو رفت و بچه ها محاصره شدند
خیلی ها مظلومانه به شهادت رسیدند…
… بعد از عملیات یه عده رفتند تا مجروح های شب قبل رو بیاورند
وقتی برگشتند ، با گریه گفتند: همه ی بچه ها شهید شدند
بهشون گفتم: تیر خلاص زدند بهشون؟
گفتند: نه! از تشنگی جان دادند…
خلاصه
 
تعداد بازدید از این مطلب: 551
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


هر شهید کربلایی دارد
هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد و آنگاه خون شهید جاذبه ی خاک را خواهد شکست و ظلمت را خواهد درید و معبری از نور خواهد گشود و روحش را از آن ، به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد...

سید مرتضی آوینی
تعداد بازدید از این مطلب: 554
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


دستای بسته
به ياد و نام تو كه ايستاده و بادستهاي بسته شهيد شدي ....
اما هرگز در مقابل دشمن زانو نزدی....
 
تعداد بازدید از این مطلب: 563
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


چه سبک بود
جنازه ات چه سبک بود، استخوان و پلاک
شبی که اسم تو تشییع شد وطن می سوخت
تعداد بازدید از این مطلب: 804
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


چطور برت گردونیم؟
بالای صد کیلو وزنش بود...
روزی که می رفتیم عملیات، گفت تو فکری؟
گفتم هیچی، نگرانم!
اگه خدا خواست و شهید شدی، چطور برت گردونیم؟!
گفت:اولا این توفیق نصیب خودت بشه انشاالله،
ثانیا، تقسیمم کنید هرکی یه تیکه رو برگردونه تا شرمنده نشم!
وقتی شهید شد...
بچه ها تیکه های پیکرش رو جمع کردن و آوردن عقب...
 
تعداد بازدید از این مطلب: 619
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


آخرین دلنوشته های شهدای کانال کمیل



بسم الله الرحمن الرحیم
امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم ، آب را جیره بندی کرده ایم ،
عطش همه را هلاک کرده است.
همه را جز شهدا....
که حالا در کنار هم خوابیده اند، دیگر شهدا تشنه نیستند، سلام مارا به امام برسانید ،
از قول ما به امام بگویید همانطور که فرموده بودید حسین وار مقاومت کردیم ....
ماندیم...
تا آخر جنگیدیم!!!

 
تعداد بازدید از این مطلب: 737
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


اهمیت نماز اول وقت...

سه بار پاتک کردند اما فقط یه مشت کشته و زخمی موند رو دستشون.

دم غروب برای اینکه به نیروهاشون روحیه بدن، همزمان از لب خاکریز جاده ام القصر به عرض خط، شروع کردند به شلیک تیر رسام.

علی آقا (شهید علی چیت سازیان) هم جوابشونو این جوری داد.

گفت "اذان بدید، هر کی می تونه اذان بده!"

شهید طاهری قبل از بقیه رفت بالای خاکریز و اذان داد.

خودش هم ایستاد به نماز. انگار نه انگار که سی متری عراقی هاست!

راوی: جواد سیفی - همرزم
 
تعداد بازدید از این مطلب: 501
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نگاه پدر
سوار اتوبوس شد.
پدر با عصبانیّت صدا زد:
-حسن بیا پایین !
-نمی آم !
-حسن بیا پایین.
-نمی آم. می خوام برم جنگ !
-بهت می گم بیا پایین.
-... جوابی نداد.
به پدر نگاه کرد و پدر هم به او.
-پس مواظب خودت باش. خدا پشت و پناهت !

.
.
.

بغض پسر شکست !
 
تعداد بازدید از این مطلب: 539
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ویژه نامه شهادت سردار سرتیپ پاسدار شهید سید محمدرضا دستواره

آن بزرگوار تا هنگام شهادت 11 بار مجروح شد ولی هرگز از پای ننشست و با شجاعت كم نظیر تا نثار جان عزیزش به دفاع از اسلام و آرمان های متعالی حضرت امام خمینی (ره) و حفظ كیان جمهوری اسلامی ادامه داد.
 
تعداد بازدید از این مطلب: 566
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


مواظب ضد هوایی‌ها باش
مواظب ضد هوایی‌ها باش

رو به قبله كه قرار می‌گرفت مثل اینكه روی باند پرواز نشسته و با گفتن تكبیر، دیگر هیچ شك نداشت كه از روی زمین بلند شده. خصوصا در قنوت كه مثل ابر بهار گریه می‌كرد، درست مثل بچه‌های پدر، مادر از دست داده.
 
تعداد بازدید از این مطلب: 548
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


بره گمشده عباس

با سر و صدای محمود از خواب پریدم. محمود در حالی که هرهر می خندید رو به عباس گفت: «عباس پاشو که دخلت درآمده. فک و فامیلات آمده اند دیدنت!» عباس چشمانش را مالید ... و گفت: «سر به سرم نگذار. لرستان کجا، این جا کجا؟»
- خودت بیا ببین. چه خوش تیپ هم هستند. واست کادو هم آورده اند!
همگی از چادر زدیم بیرون. سه پیرمرد لر با شلوار پاچه گشاد و چاروق و کلاه نمدی به سر در حالیکه یکی از آنها بره سفیدی زیر بغل زده بود، می آمدند. عباس دودستی زد به سرش و نالید: «خانه خراب شدم!»
به زور جلوی خنده مان را گرفتیم. پیرمردها رسیده نرسیده شروع کردند به قربان صدقه رفتن و همه را از دم با ریش زبر و سوزن سوزنی شان گرفتند به بوسیدن. عباس شرمزده یک نگاه به آنها داشت یک نگاه به ما. به رو نیاوردیم و آوردیمشان تو چادر. محمود و دو، سه نفر دیگر رفتند سراغ دم کردن چایی. عباس آن سه را معرفی کرد: پدر، آقا بزرگ و خان دایی، پدرزن آینده اش. پیرمردها با لهجه شیرین لری حرف می زدند و چپق می کشیدند و ما سرفه می کردیم و هر چند لحظه می زدیم بیرون و دراز به دراز روی شکم مان را می گرفتیم و ریسه می رفتیم. خان دایی یا به قول عباس، خالو جان بره را داد بغل عباس و گفت: «بیا خالو جان، پروارش کن و با دوستانت بخور.» اول کار بره نازنازی لباس عباس آقا را معطر کرد و ما دوباره زدیم بیرون. ولخرجی کردیم و چند بار به چادر تدارکات پاتک زدیم و با کمپوت سیب و گیلاس از مهمان های ناخوانده پذیرایی کردیم. پدرزن عباس مثل اژدها دود بیرون داد و گفت: «وضعتان که خیلی خوبه. پس چی هی می گویند به جبهه ها کمک کنید و رزمنده ها محتاج غذا و لباس و پتویند؟» عباس سرخ شد و گفت:«نه کربلایی شما مهمانید و بچه ها سنگ تمام گذاشته اند.» اما این بار پدر و آقا بزرگ هم یاور خان دایی شدند و متفق القول شدند که ما بخور و بخواب کارمان است والله نگهدارمان!
کم کم داشتیم کم می آوریم و به بهانه های الکی کرکر می کردیم و آسمان و صحرا را نشان می دادیم که مثلا به ابری سه گوش در آسمان می خندیدیم! شب هم پتوهایمان را انداختیم زیرشان و آنها تخت خوابیدند.
از شانس بد آن شب فرمانده گردان برای این که آمادگی ما را بسنجد، یک خشم شب جانانه راه انداخت. با اولین شلیک، خان دایی و آقا بزرگ و پدر یا مش بابا مثل عقرب زده ها پریدند و شروع به داد و هوار کشیدن و یا حسین و یا ابوالفضل به دادمان برس، کردن.
لابه لای بچه ضجه می زدند و سینه خیز می رفتند و امام حسین را به کمک می طلبیدند. این وسط بره نازنازی یکی از فرمانده هان را اشتباه گرفته بود و پشت سرش می دوید و بع بع می کرد. دیگر مرده بودیم از خنده.
فرمانده فریاد زد: «از جلو نظام!» سه پیرمرد بلند فریاد زدند: «حاضر!» و بره گفت: «بع! بع!» گردان ترکید. فرمانده که از دست بره مستأصل شده بود دق دلش را سر ما خالی کرد: بشین، پاشو، بخیز!
با هزار مکافات به پیرمرد حالی کردیم که این تمرین است و نباید حرف بزنند تا تنبیه نشویم. اما مگر می شد به بره نازنازی حرف حالی کرد. کم کم فرمانده هم متوجه موضوع شد. زودتر از موعد مقرر ما را مرخص کرد. بره داشت با فرمانده به چادر مسئولین گردان می رفت که عباس با خجالت و ناراحتی بغلش کرد و آورد. پیرمردها ترسیده و رمیده شروع کردند به حرف زدن که: «بابا شما چقدر بدبختید. نه خواب دارید و نه آسایش. این وسط ما چکاره ایم، خودمان نمی دانیم!»
صبح وقتی از مراسم صبحگاه برگشتیم، دیدیم که عباس بره اش را بغل کرده و نگاه مان می کند. فهمیدیم که سه پیرمرد فلنگ را بسته اند و بره را گذاشته اند برای عباس. محمود گفت: «غصه نخور، خان دایی پیرمرد خوبی است. حتماً دخترش را بهت می دهد!» عباس تا آمد حرف بزند بره صدایی کرد و لباس عباس معطر شد!
منبع: aviny.com
بیشتر
 
تعداد بازدید از این مطلب: 554
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


آخرین عکس حسن آمریکایی
عکس/آخرین عکس حسن آمریکایی
شهید حسن فتاحی معروف به حسن آمریکایی... بیسیم چی گردان غواص لشکر امام حسین .... معروف به حسن سر طلا... منطقه نهر خین عملیات کربلای چهار به شهادت رسید ... پیکر مطهرش هنوز هم برنگشته .... این اخرین عکس حسن است ...
تعداد بازدید از این مطلب: 825
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


بی تو چقدر گذشت
یازده هزار و ششصد و هشتاد روز گذشت ...

 

تعداد بازدید از این مطلب: 583
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


ما میگرییم...
ما می گرییم ...آنها می گریند؛ ما برای آنان...آنان برای ما؛ ما از نبودشان...آنان از نبودن ما؛
دردناک تر از این تساوی نابرابر تابحال، دیده اید؟
تعداد بازدید از این مطلب: 512
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود