قُلْ یَعِبَادِى الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ.....
دوستــی دارم که با من است حتی از رگ گردن هم نزدیک تر ولی من از آن غـــــــــــــــــافلم!!!!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رهروان و آدرس rahro.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 311
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 5
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 48
بازدید ماه : 492
بازدید سال : 4208
بازدید کلی : 46700
گزارشی که «رهبر» را ناراحت کرد
خوشحالی ایشان زمانی است که کاری یا اقدامی صورت می‌گرفت که نفع آن به مردم می‌رسید.

مثلا وقتی آقای احمدی‌نژاد موضوع یارانه‌ها را عملی کردند، ایشان فرمودند یک مرتبه در اواخر دولت آقای خاتمی گزارشی برای من آوردند و یک رقمی را گفتند که اینها در کشور به نان شب محتاجند و شب‌ها گرسنه می‌خوابند.

«آقا» فرمود آن شب من تا صبح خوابم نبُرد. بعدها وقتی آقای احمدی‌نژاد این اقدام را انجام دادند، من حساب کردم که به این ترتیب، لااقل عده‌ای که آقای خاتمی گفتند، دیگر شب‌ها گرسنه نمی‌خوابند.

این نوع اخبار و اقدامات که تسهیلاتی برای مردم فراهم می‌کند، موجب خوشحالی ایشان می‌شود.
تعداد بازدید از این مطلب: 753
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


گشت‌زنی 2ساعته در «بم» با لباس مبدل
روزی که بم زلزله آمد، صبح جمعه بود. فردای آن روز یعنی شنبه قبل از ظهر، «آقا» بنده را صدا کردند و گفتند من می‌خواهم امروز به بم بروم.

ما گفتیم امروز امکانش نیست و ایشان فرمودند حداکثر تا فردا وقت دارید تا مقدمات کار را فراهم کنید.

ما هم آماده شدیم و فردای آن روز یعنی یکشنبه ایشان با لباس مبدل و یک کلاه پشمی که بر سرشان بود، با یک وانت 2کابین حدود 2 ساعت در شهر چرخیدند و هیچ کس ایشان را نشناخت و حتی فرماندار هم که به فرودگاه آمده بود، خبر نداشت.

یک ماه از این ماجرا گذشت و آقا مجددا به بم سفر کردند. چند ماه بعد هم که ایشان به کرمان رفتند، مجددا از بم بازدید کردند.

حضرت آقا با همه وسائل اعم از قطار، هواپیما و ماشین مسافرت‌ می‌کنند و گاهی هم که امکانش باشد، با هواپیمای عادی سفر می‌کنند.

 
تعداد بازدید از این مطلب: 792
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


وای برما...
حتی طاقت دیدن عکس هاشونو هم نداریم....

کاش خودمونو جای خانواده هاشون میزاشتیم

برادرمون،پدرمون و....

وای برما....
 
تعداد بازدید از این مطلب: 679
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دنیای بی ارزش
 
تعداد بازدید از این مطلب: 962
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


یادش به خیر کارای یوشکی
یادش به خیر یه زمانی جوونا یه جورای دیگه کارای یواشکی میکردن.

مثلا یواشکی ساکشونو جمع میکردن و بدون اینکه بابا مامان بفهمن با خودشون می بردن بیرون و به بهونه مدرسه جیم میزدن می رفتن جبهه.

قبلشم یواشکی شناسنامشونو دست کاری کرده بودن و سنشونو تغییرداده بودن.

بعضیاشونم یواشکی دار و ندارشونو میدادن به فقرا یا کمک میکردن به جبهه.

شبا هم یواشکی از چادر یا اتاق یا سنگر میزدن بیرون برا نماز شب.

آخرشم که یواشکی و گمنام شهید میشدن...
خلاصه
تعداد بازدید از این مطلب: 715
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


باب شهادت
باب شهادت هیچ گاه بسته نخواهد شد.

شهادت لباس تک‌سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید،

هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می‌کنی، مطمئن باش .

هر کس در کوله بار خود چیزهایی دارد ، هروقت که کوله ات سبک شد ،پرواز خواهی کرد ...

شهید سید مرتضی آوینی
 
تعداد بازدید از این مطلب: 753
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پای پدر
خدایا بالاتر از بهشت هم داری؟!

برای زیر پای این پدر می خواهم...
 
تعداد بازدید از این مطلب: 719
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


فکه برای من
مکه برای شما ، فکه برای من

بال نمی خواهم

این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند…

شهید آوینی
تعداد بازدید از این مطلب: 711
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شهید کباب شده

یه پتو سربازی را مچاله کرده بود زیر سرش و یه پتو دیگه را دور خودش پیچید، شاید هوا سرد نبود، اما همیشه وقتی گرم میشد خوابش میبرد. تازه داشت چشماش گرم میشد که صدای به زمین خوردن یه خمپاره ، مثل فنر از جاش پرید. اومد بیرون دید مصطفی جوکار مثل ذغال سیاه شده و داد میزنه: سوختم...سوختم.... آتیش گرفتم.... بوی عجیبی میداد، بویی که خیلی وقت بود به مشامش نخورده بود.
بوی کباب....
بر خلاف همیشه از شنیدن بوی کباب آب از دهانش راه نیفتاد، آخه مطمئنا گوشت بدن مصطفی خوردن نداشت.
همون بدنی که یه عمر برا خدا جنگید. بدنی که به خاطر فقر، به اندازه انگشتان یک دست مزه کباب رو نچشیده بود.
سالهای سال از اون جریان گذشت، دیگه هیچ وقت با شنیدن بوی کباب، یا خود نمی افتاد، یاد بدن سوخته و سیاه شده مصطفی میافتاد.

دیگه هیچ وقت کباب نخورد.
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 772
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


گمشده
در گمنامی هم مشترکیم ای شهید..

تو پلاکت را گم کرده ای و من هویتم را..
 
تعداد بازدید از این مطلب: 678
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


برای خدا وقت نداریم...
آن روز به مسجد نرسید. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا می کردم. حالت عجیبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ایستاده بود.طوری حمد و سوره می خواند مثل اینکه خدا را می بیند؛ذکر ها را دقیق و شمرده ادا می کرد. بعدها در مورد نحوه ی نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت : اشکال کار ما اینه که برای همه وقت می ذاریم جز برای خدا!نمازمون رو سریع می خونیم و فکر می کنیم زرنگی کردیم ؛ اما یادمون می ره اونی که به وقت ها برکت می ده ، فقط خود خداست .
تعداد بازدید از این مطلب: 615
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بال و پر ما شکسته
گفتم کلید قفل شهادت شکسته است!

یا اندر این زمانه ، در باغ بسته است؟

خندید و گفت: ساده نباش ای قفس پرست!

در بسته نیست بال و پر ما شکسته است!
 
تعداد بازدید از این مطلب: 643
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


روزی این ماهی هاما را می خورند....
پرسید: " ناهار چی داریم مادر؟ "

مادر گفت : " باقالی پلو با ماهی ... "

با خنده رو به مادر کرد و گفت: " ما امروز این ماهی ها را می خوریم و یه روزی این ماهی هاما را می خورند ... "

چند وقت بعد ...

عملیات والفجر 8 ...

توی اروند رود گم شد ...

و مادر ...

تا آخر عمرش ماهی نخورد ...
تعداد بازدید از این مطلب: 652
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شــهــیــدی با دو مـــزار

شهید محسن حاجی بابا فرمانده عملیات سپاه غرب در سال 1336 متولد شد و در ۲۲ اردیبهشت1361 در جبهه سر پل ذهاب با اصابت گلوله مستقیم تانک به شهادت رسید و به آرزوی قلبی خود نایل آمد .

هنگامی که شهید محسن حاجی بابا ، با ماشین جیپشان روی جاده­ ی سرپل ذهاب به سمت ِازگِله می­رفتند از آنجاییکه ارتفاعات بَمو که مشرف به جاده بوده

دست نیروهای عراقی بوده، جیپ ایشان را مورد هدف قرار می­ دهند که جیپشان آتش می­گیرد و ایشان به شهادت می­رسند. وقتی می­خواستند

پیکرشان را به عقب بفرستند قسمتی از بدنشان در ماشین باقی می­ ماند که بعدا موقع انتقال ماشین آن را پیدا می­کنند که دیگر به عقب نمی­فرستند

و آن تکه از بدنشان را در محل قرارگاه فرماندهی ایشان به خاک می سپارند، که در حال آنجا روستایی نیز به وجود آمد مردم آن منطقه به این شهید بزرگوار ارادتی خاص دارند .
خلاصه
تعداد بازدید از این مطلب: 626
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شهیدی که جنازه اش بوی عطر میداد

شـهیـد غـلامعـلی پـیـچـک فـرمـانـده سپـاه غـرب کـشـور

سردار خیبر شهید محمد ابراهیم همت

توی عملیات " مـطلـع الـفـجـر" تیر خورد به سینه و گردنش

همون جا افتاد و به آسمون پر کشید

درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم

یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن

به هر سختی بود برگردوندیم خیلی تعجب آور بود

هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو

می گیره و تغییر میکنه اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود

خم شدم که صورتش رو ببوسم خدا شاهده بوی عطر می داد

چه عطر خوشبویی بود چه بوی گلی از پیکرش بلند میشد

دقت کردم دیدم بعد از یه هفته ، هنوز از گلوش خون تازه جاری میشه

انگار همین الان شهید شده باشه

تو وصیت نامه اش نوشته بود:

جنازه منو رو مین ها بندازین که منافقها فکر نکنن ما در راه خدا از

جنازمون دریغ میکنیم
 
 
تعداد بازدید از این مطلب: 656
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دستای خالی

امام زمان این روز ها خیلی غریبه من بچه شیعه هیچ کاری براش نکردم جز اینکه فقط درد رو درداش گذاشتم خون به دل مهدی فاطمه کردیم مهدی فاطمه 1140 سال تنهاست  منتظر فقط فقط 313 نفر

به هر کدوم از ما بگن چقدر امام زمانتو دوست داری بدون معطلی میگیم خیلی اما وقتبی خوب رفتارمون نگاه میکنیم میبینیم هیچی میگیم امام زمان رو دوست داریم ولی اهنگ گوش میدیم میگیم امام زمان رو دوست داریم ول با نامحرم رابطه داریم میگیم امام زمان رو دوست داریم ولی حجابمونو رعایت نمییکنیم میگیم و میگیم ولی کو عمل من خودمو میگم

هیچ کار نکردم دستم جلو اامام زمانم خالیه  حتی نتونستم دلشو شاد کنم به جاش انگارر دل امامو خون کردم انقدر تنهاش گذاشتم  که حتی نمیتونم بگم شیعه علیم...

سرم جلو مادرش زهرا پایین روم سیاه که که کاری برای عزیزش نکردم فقط میگیم منتظریم ولی هیچ کدوم منتظر نیستیم ما حتی حاضر نیستیم به خاطرش از یکی از این کارا دست بکشیم

خدایا دستم خالیه  هیچی ندارم برای خوشی خودم دل مهدی فاطمه رو میشکنم ولی مهدی فاطمه با اینکه این همه داریم خون به دلش میکنیم باز ما رو دوست داره  وای وای ما چه میکنیم

 

آقا جان  فقط میتونم بگم شرمندتم  .....

یه کلیپ از غریبی امام زمان

http://www.aparat.com/v/4jd3u

تعداد بازدید از این مطلب: 611
موضوعات مرتبط: فرهنگی , شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


خاطره ای تکان دهنده از یک شهید…

خاطره ای تکان دهنده از یک شهید…

استاد قرائتی تعریف میکرد که ما آخوندهارو خیلی سخت میشه گریاند ! اما یکی از رزمندگان خاطره ای تعریف کرد که اشکمونو در آورد !

گفت : تو یکی از عملیات ها که شب انجام می شد قرار بود از جای عبور کنیم که مین گذاری شده بود …
مجبور بودیم از اونجا رد بشیم چاره ای جز این نداشتیم .

گفتیم کی داوطلب میشه راه رو باز کنه تا بتونیم عبور کنیم ؟ چندتا از رزمنده ها داوطلب شدند تا راه رو باز کنند … وقتی میخواستند راه باز کنند میدونستند که زنده نمی مونند .

چون با انفجار هر مین دست ، پا ، سر ، بدن یک جا متلاشی میشود ! داوطلب ها پشت سر هم راه افتادن برای باز کردن راه … صدای مین می آمد . همین زمان متوجه شدم یکی داره بر میگرده !

گفتم شاید ترسیده ! بالاخره جان عزیزه و عزیزی جان باعث شده برگرده… گفتم خودمو نشون ندم شاید ببینه خجالت بکشه !

بعد چند دقیقه متوجه شدم یکی داره میره سمت محل مین گذاری شده.. رفتم سمتش گفتم وایسا کجا میری ؟

گفت دارم میرم محل مین گذاری شده دیگه !! گفتم تو جزو کسائ بودی که داوطلب شده بودند چرا برگشتی ؟!

گفت : آخه پوتینم نو (تازه) بود خواستم اونو در بیارم با جوراب برم و بیت المال حیف و میل نشود . اون پوتین بمونه یکی دیگه ازش استفاده کنه…!!!

شهداء را یاد کنیم با عمل به وصیتهاشون …

تعداد بازدید از این مطلب: 622
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تا کی تمام امتیازات برای خانواده شهدا و...
تا کی تمام امتیازات برای خانواده شهدا و...
مگر دیگر مردم حقی ندارند؟ مگر دیگران ایرانی نیستند؟
آری
علی پیروزمند برادر شهید و رزمنده و جانباز دیروز در شهر آبادان نگهبان توالت عمومی است ، و در کنار توالت در یک آلونک زندگی می کند او می گوید سالها پیش که به همه زمین می دادند به او هم دادند اما به علت عدم توانایی در ساخت زمین را پس گرفتند
2 نوه دارد ولی اسم آنان را نمی داند ولی خاطرات جنگ را ، آتش های دشمن را و نامردی روزگار را خوب می داند
او نگرانی ندارد اما می ترسد که شاید روزی به اتهام اینکه این شغل شریف و مکان تمیز را از سهمیه بنیاد شهید گرفته و حقش نبوده از دست بدهد
زیرا سایر مردم هم ایرانی هستند و همه باید مساوی باشند
او در پایان می گوید فقط می‌خواهم به مردم بگویم اگر همه چیزشان را از دست دادند، ایمانشان را از دست ندهند.»
درود بر مسئولینی که نگذاشتند پیشکسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم زندگی روزمره به فراموشی سپرده شوند

 
تعداد بازدید از این مطلب: 558
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


«بابای جعبه ای»
حرفی نمیزنی چرا «بابای جعبه ای»؟
خسته شدم بیرون بیا «بابای جعبه ای»
لطفا بلندتر کمی فریاد هم بزن
این جا نمی رسد صدا «بابای جعبه ای»
با آن قَدَت تو جا شدی آنجا ببین مرا
جا میشوم ببر مرا «بابای جعبه ای»
قد عروسکم شده ای باور کن ای عزیز
من‌‌ مادرت قبول؟ ها؟ «بابای جعبه ای»
تعداد بازدید از این مطلب: 662
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عصای دستم
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ: ﻧﺮﻭ، ﺑﻤﺎﻥ ! ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﭘﺴﺮﻡ ﻋﺼﺎﯼ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺎﺷﺪ ….

ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻓﻘﻂ ﯾﻚ ﺳﻮﺍﻝ!

ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﭘﺴﺮﺕ ﻋﺼﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺁﻥ ﺩﻧﯿﺎ؟؟؟؟

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺷﻚ ﺑﺪﺭﻗﻪ ﺍﺵ ﻛﺮﺩ …

 
تعداد بازدید از این مطلب: 661
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


لبهای تشنه....
چند تا ترکش خورده بود و خیلی ازش خون رفته بود. انگار زمزمه می کرد. سرم را گرفتم جلو دهانش ببینم چه می گوید، با تقلا دست کرد قمقمه اش را درآورد، گفت: بده به راننده بولدوزر، حتما تشنه س.
درست می گفت، از سر شب آب نداشتیم بچه ها بخورند، شعبان قمقمه را از دستم گرفت و یک جرعه بالا کشید، بقیه ش را دادم به احمد.
برگشتم دیدم تکان میخورد، انگار بخواهد کاری کند، دولا شدم تو صورتش، دیدم دستش را برد سمت سینه اش و گفت: یااباعبدالله الحسین، با لبهای تشنه...

شبهای قدر کربلای 5، ص68
تعداد بازدید از این مطلب: 566
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آش دست پخت دشمن
صبح تا شب

ماهواره راشخم می زند

تا برای چشم های گرسنه اش

خوراک معصیت دست و پا کند..!!

آشی که دشمن

برایمان پخت

سر قابلمه اش

روی پشت بام هاست!
تعداد بازدید از این مطلب: 608
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


گوش ده یک لحظه
گوش دِه یک لحظه بر من بدحجاب

پوشش تو،بوده مُزد انقلاب؟

میکنی بر پای خود شلوار تنگ

این،جوابت بوده بر مردان ِ جنگ؟

موی خود کردی برون از روسری؟

میکنی با ناز و عشوه دلبری؟

گشته ای مانند یک ضرب المثل؟

میکنی از چه دماغت را عمل؟

در خیالت دختری تک میشوی؟

بهر نامحرم،عروسک میشوی؟

داده ام خون،غرق آسایش شوی

در خیابان غرق آرایش شوی؟

داده ام خون،دل شود قاموستان

تا بماند در امان،ناموستان

لحظه ای پس گوش کن بر پند ِ من

کن حیا از خون و از سربند من...

(بهلول حبیبی زنجانی)
تعداد بازدید از این مطلب: 661
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


آن روزها
بـرای شـادی شـهـدا صـلـوات
من آنروز درمقابل تير دشمن چشم هايم راسپرميكردم

تانگاه نامحرم به ناموسش نرسد

او امروز ساعتها نگاه شيطانيش راروانه ي هرمرد ونامردي ميكند

تا دردل هركس وناكسي براي خودش جا بازكند....نه ! این قرارمان نبود !

گفتم چه شد یاد شهیدان؟!

گفتند: یک کوچه به نامشان نکردیم مگر...

سردار خیبرشهید محمد ابراهیم همت

شـادی روح شـهـدا صـلـوات بـر مـحـمـد
تعداد بازدید از این مطلب: 651
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نامه ای به پدر(طنز)
اسیر شده بودیم

قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن

بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن

اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود

یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت:

من نمی تونم نامه بنویسم

از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم روی این کاغذ

می خوام بفرستمش برا بابام

نامه رو گرفتم و خوندم

از خنده روده بُر شدم

بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود ...
 
تعداد بازدید از این مطلب: 610
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بازگشت شیر دلان

فردا 26 مرداد سالروز آزاد سازی پرستو  دل سوخته بال شکسته به کشورشون اونایی که  رفتن ایستادن مردانه جنگیدن ورنج سالها دوری و رنج و عذاب را فقط امید بازگشت به دامن کشوری که غیرتشان نگذاشت ذره ای از خاک این کشور رو به دشمن متجاوز بدن

شاید توی اقوام دوستان اشناهاتون یه ازاده رو دیده باشد بعضیاشون خیلی کم سن وسال بودن که اسیر شدن ولی وقتی به کشور باز گشتن به زور میشد سنشون روتشخیص داد موها محاسنشون سفید شده خیلی سخته وقت پای درد دلشون میشینی چیزاهایی مشنویی که حتی باورشون برای تو ومن نسل جوون خیلی دور از ذهن وقتی از شنکنجه هایی که برای عشق به امام خوندن دعای توسل و قران   حتی برای عزاداری اقا امام حسین تحمل کردن تعریف میکنن از شهادت دوستانشون ,دوستایی که تو بغلشون جون دادن از خیلی سختیهای دیگه ولی هیچ وقت گلایه نکردن اسرات صبر زینبی رو یادشون داد نذاشتن دشمن ذره ای سو استفاده کنن

فردا روز موعود بر میگردیم به 24 سال پیش زمانی که اولین اسرای ما رو رژیم بعث بعد از کلی رایزنی آزاد میکنه میریم به اردو گاه اسرا هیچی کس نمیتونه حال اسرا وصف کنه اصلا تو کلمات نمیگنجه من اونروزا نبودم ولی الان با اینکه این همه سال میگذره ولی هنوزنم برای مردم ما فردا روز بزرگیه

منم بعد ببیست وچهار سال میگم ازاده عزیزم خوش آمدی به میهن

تعداد بازدید از این مطلب: 625
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بازگشت پرستوهای عاشق به میهن
26 مرداد سال 69، مردم ایران با امیدی در دل منتظر بودند تا پس از سال ها اسرای جنگی به وطن بازگردند، از این جهت شمار زیادی از اقشار مختلف مردم بخصوص خانواده های آزادگان برای استقبال از عزیزان خود به خسروی آمده بودند تا غبار غربت از چهره مبارزان عرصه ایثار و استقامت بزدایند.
 اولین گروه آزادگان ایرانی روز 26 مرداد سال 69 در حالی وارد خاک ایران اسلامی شدند که دیگر مراد و مقتدای بزرگ و معمار کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) در میان ما نبود و این ضایعه دردناک غم فراغ را برای اسرای عزیز دو چندان کرده بود.

مرز خسروی پذیرای نخستین گروه یک هزار نفری خسروی

نخستین گروه اسرای ایرانی یک هزار نفر بودند در حالی عصر چنین روزی (26 مرداد) از طریق مرز خسروی و با استقبال گرم همرزمان و اقشار مختلف مردم وارد کشورمان شدند تا اولین گام مبادله اسرا میان دو کشور ایران و عراق که هشت سال با هم جنگیده بودند، برداشته شود.

در این روز اشک ها و لبخندها با هم عجین شده بود تا انتظار یعقوبیان را به وصال یوسف ها پیوند دهند و در این میان چه دیدنی بود سجده شکری که آزدگان با ورود به کشور بر خاک میهن در مرز خسروی به جای آوردند و چه زیبا بود تجسم حضور فرزندان وطن در آغوش سرزمینی که غیرتش آوازه جهان و جهانیان شده بود.

تعداد بازدید از این مطلب: 637
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


سالروز ازادی سازی اسرا به ایران

در تاریخ ۲۶ مردادماه اولین گروه اسرای جنگی آزاد شده و به آغوش ملت بازگشتند. تمامی مردم ایران این پیروزی را جشن گرفته و شور و هیجانی در خانواده‌ها و محله‌ها ایجاد شده بود. در تاریخ ۲۷ مرداد ۶۹ رئیس‌جمهور ایران خطاب به صدام نوشت: «اعلام پذیرش مجدد معاهده ۱۹۷۵ از سوی شما تبدیل آتش‌بس موجود به صلح دائم و پایدار را هموار ساخت.»

اسرای سرافراز ایرانی از چند نقطه مرزی با تشریفات وارد کشور شدند و نخستین واکنش آنان بوسه بر خاک ایران و ریختن اشک شوق بود. زیارت حرم امام خمینی و همچنین دیدار با آیت‌الله خامنه‌ای از نخستین برنامه‌ها و اقدامات مشترک آزادگان ایرانی بود. آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با آزادگان گفت: «... یکی از چیزهایی که شما را، دل‌هایتان را زنده نگه می‌داشت، ‌پر امید نگه می‌داشت، یاد آن چهره و روحیه پرصلابت امام عزیزمان بود. آن بزرگوار هم خیلی به یاد اسرا بودند. حال پدری را که فرزندانش به این شکل از او دور شده باشند، راحت می‌شود فهمید... مسأله اسارت طولانی فرزندان این ملت به نوبه خود امتحان دیگری بود که ملت ما با موفقیت آن را به انجام رسانده و اسرای ما همانند ملت ایران از خود آزادمردی نشان دادند و سرانجام با موفقیت و سرافرازی به وطن بازگشتند...شما در دوران اسارت شرایط سختی را گذراندید، اما در عین حال با حفظ دین و اعتقادات و دلبستگی خود به اسلام، امام و انقلاب موجب افتخار و آبرومندی ملت خود در برابر دشمن شدید.»

 

تعداد بازدید از این مطلب: 656
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پاهایت کو بابای خوبم
پاهایت کو..؟؟به پای کی جنگیدی..؟؟

کو دستانت..؟؟به جای کی جنگیدی..؟؟

اینها که تو را نمی شناسند هنوز..؟!!

پس بابای خوبم..!!برای کی جنگیدی..؟!؟
تعداد بازدید از این مطلب: 657
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


ديروز جنگ سخت و امروز جنگ نرم
ديروز جنگ سخت بود

تير و ترکشا مستقيم به هرکي ميخورد و شهید ميشد خانوادش سرش رو بالا ميگرفت چون خانواده شهيد بودن....

امروز جنگ نرمه

تير و ترکشا غير مستقيم اصابت ميکنن

به هر کي بخوره، فساد مياره، بي حجابي، اعتياد و...

و هر کي تو اين راه بميره خانوادش سرش رو پایین ميندازه چون فرزندشون در اثر اعتياد، زياده روي تو مصرف مشروب، بي عفتي و... مرده!!

حالا خداوكيلي ديروزيا خوب بودن يا امروزيا...؟؟؟
تعداد بازدید از این مطلب: 646
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


واسه چی رفتین بجگین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی حاجی قبلنا عده ای میگفتند شما رفتید بجنگید که چي بشه؟

خودتون خواستید و خودتونم شهید شدید

حاجی رفتی که آزادی داشته باشیم...؟؟

آخه واسه كي؟؟؟؟

واسه عده ای كه آزادی رو فقط تو پوشیدن مانتوهايی که روز به روز تنگ تر

و روسری هایي كه روز به روز کوچيکتر میشن میدونند؟؟؟

يا واسه اونايي كه آزادي رو تو چشم چروني و هرزگي و بي عفتي ميبينن؟؟
تعداد بازدید از این مطلب: 603
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


لطفا بخاطر شهدا بخوانید....

چند دقیقه وقت بگذارید درد و دل با شهدا می خوام به اوناییکه اینقدر با شهدا درد دل می کنند حرفایی بزنم . خدا می داند از روی صداقت می گویم پاسخ هیچکدام از سئوالات را نمی دانم . من خود یار شهدایم . اما از قافله شان عقب ماندم چون راه را گم کرده بودم . و هر چه دویدم به این خیل پاکان نرسیدم . به من بگویید چگونه میتوانم صدا سیما را پاک کنم ؟ چگونه باید بی حجابی را بردارم ؟ چگونه باید جلوی آنان که از بانکها میلیاردها وام می گیرند و پس نمی دهند و هر روز هم این قضیه تکرار می شود را باید بگیرم؟ چگونه می توانم روابط خارجی مملکت را اصلاح کنم ؟ چگونه میتوانم وضع آموزش و پرورش را درست کنم ؟ چگونه می توانم آنانکه توطئه می کنند سرکوب کنم؟ چگونه می توانم آقا زاده ها را از چپاول مملکت باز دارم ؟ چگونه میتوانم مافیای اقتصادی را بشناسم و جلوی تجاوز به حقوق ملت را بگیرم ؟ چگونه میتوانم به دانشگاهها بقبولانم که رزمنده ها را در آغوش گیرند ؟ چگونه به نهاد های ذی ربط دستور دهم تا به خانواده های شهدا و ایثارگران آنچنان که شایسته اند رسیدگی کنند ؟ چگونه میتوانم برای همه ی بیکاران اشتغالزایی کنم ؟ چگونه می توانم پارتی بازی را بردارم؟ چگونه می توانم عدالت را اجرا کنم ؟ چگونه می توانم به نماینده ی مجلس بگویم با کارت شارژ رأی جمع نکن ؟ چگونه جلوی آنان را که نه تنها در انقلاب و جنگ نبودند بلکه در مقابل خودم مبارزه با انقلاب می کردند ، بگیرم که از مسئولین نظام نشوند ؟ چگونه می توانم ...... حالا بگویید : آیا واقعاٌ اینها که گفتم وجود دارد ؟ اگر هست پس چه وقت پایان می پذیرد ؟ امید وار به پایانش باشم یا نه؟ آیا به عهده ی من است که اقدام کنم ؟ اگر آری چگونه باید اقدام کنم ؟ اگر هم نیست پس چرا اینقدر می نالید و نزد شهدا شکایت دارید ؟ چقدر از گرفتاریهایی که می شمرید توسط مردم معمولی بوجود آمده و چند درصد از آنها را مسئولین محترم مقصرند ؟ حالا تقصیرات مردم را چگونه رفع کنم ؟ مسئولان را چه کسی باید مجاب کند ؟ من ؟ اگر میگویی من چگونه باید اینکار را بکنم ؟ همه ی آنها که در رأس امورند و هادیان این مملکتند که بی نقصند . نیستند ؟ پس الفاتحه . هستند ؟ پس اینهمه شکایت چرا ؟ یا اینکه نه . رهبری و رییس جمهور و مسئول قوه قضاییه ، مقننه و مسئولین بنیاد شهید و کمیته امداد و کلیه وزارتخانه ها و همه روحانیت معظم و ..... اینها را بذار کنار – اینها را که نمیشه گفت نقص دارند - - می مونه من و تو و اوناییکه به هیچکدام نمیشه اطمینان کرد . خب اونا که در اقلیتند . و هیچ خوفی از آنها ظاهراٌ نباید باشه درسته ؟ یا اینکه نه ، قدرت برترند و ما نمیدونیم ؟ راستی هستند یا نه ؟ اگر هستند پس باز هم الفاتحه . اگر آنطور که در شعار ها است نیستند ، پس دیگه این دست و آن دست کردن برای چیست ؟ یا اینکه نمیشه به آقایان مطلب درشتی گفت . یک وقت ناراحت می شوند و ... پس بنظرم یک چیز صحت داشته باشد : نه خوبان ما بدند و نه بدان ، بد معرفی می شوند . دیدی آخر بخدا قسم فقط منم و تو که بد هستیم . تو میگی خانمها بی حجابند ، خب بگو چرا ؟ مگه از همین مردم نیستند ؟ تو میدونی چند درصدشون دختران ، مادران و خواهران آدمایی هستند که در متن انقلاب و جنگ بودند ؟خب چه شد ؟ مقصر منم یا تو ؟ تو میگی صدا و سیما اینطوری و آنطوری . زیر نظر من اداره می شه یا تو ؟ تو میگی مافیای نفت و خودرو و طلا و پول و ... من و تو میتونیم مافیا بگیریم ؟ مگه من و تو باید از مافیاهای تو زندون محافظت کنیم که در نرند یا در نبرندنشون ؟ من و تو چه کنیم ؟ گفتند بریزید تو خیابونا بگید مرگ بر شاه ریختیم گفتند جلوی منافقان و گروههای معاند رو بگیرین گرفتیم گفتند برید دفاع کنید کردیم گفتند بمیرید مردیم گفتند رأی بدید دادیم گفتند در هر مناسبت بریزید در خیابان ، با شکوهتر از بار قبل آمدیم گفتند از فلانی و فلانی بیزار باشید شدیم گفتند فقط فلان آدما را دوست داشته باشید داشتیم به نظر شما من و تو چه نکردیم ؟ که حالا باید تاوان آن را پس دهیم ؟ لابد الآن هر که این موضوعات را می خواند بادی به غبغب می اندازد و میگوید : باید در صحنه باشیم – نبوده ایم ؟ باید رهبر ، رییس جمهور و مسئولین رتبه اول مملکت را با جان و دل حمایت کنیم – نکرده ایم ؟ باید صبر کنیم و فشار ها را تحمل نماییم – ننموده ایم ؟ میگویید حرمتها شکسته شده ؟ چه کسانی آن را شکستند؟ مردم شکستند ؟ چرا شکستند ؟ مگر بیمار بودند که بشکنند ؟ یعنی مردم ، نه همه ، همانقدر که میگویید ، مردم بدی هستند ؟ همانها بابا و مادرهاشون تو انقلاب و جنگ نبود ؟ از میان همان مردم بد کسی شهید نشد ؟ کسی از همان خانواده های بد جانباز نشده ؟ کسانی از همان مردم بد نیست که خانه و کاشانه اش در جنگ ویران شده باشد ؟ واقعاٌ آمار دارید که همه ی خانواده شهدا و ایثارگرا ن از خانواده های با حجابها هستند ؟ شاید باشند نمیدانم . خب اگر به نتیجه ای رسیدید که مردم نشکستند ، پس چه کسانی غیر از مردم حرمت شکن هستند ؟ آنهم حرمت خون شهدا . پس چه کسانی باید جلوی حرمت شکنی را بگیرند ؟ آیا جلوگیری از شکسته شدن حرمت خون شهدا و فداکاری ایثارگران از اولویت همه کارها نیست ؟ من جلوی شکستن حرمتها را بگیرم یا تو ؟ خب اگر همین هم بعهده ی من و تو است بگویند چگونه تا بگیریم . همه ارگانها و شخصیتهایی که با نردبان خون شهدا و از خود گذشتگی ایثارگران به کرسی صدارت نشستند و الآن خود را پاسبان حرمت آنان می دانند و از سوی آنان موظف شدند تا حرمتشان را پاس بدارند کنار بروند تا ما خود حرمت پایمال شده شان را برگردانیم . اما حیف نمیدانم چه کسی باید همین حرف را به آنان بزند .چه کسی باید توجیهشان کند . چه کسی باید.......

گروه شهدا

تعداد بازدید از این مطلب: 583
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


رقیه های معاصر

ﭘﺸﺖ اﺗﺎق ﺧﻮاب وﺟﺪان ﺑﺸﺮی ،
ﮐﻮدک ، نیمه سوخته
ﻣﺎدر ، تکه پاره
و ﺳﺮخ رودِ ﻃﻐﯿﺎن ﮐﺮده از ﺑﺎران ﺑﻤﺐ و ﻣﻮﺷﮏ.
ﺧﺒﺮ از ﺗﻌﺒﯿﺮ رؤﯾﺎی ﯾﻮﺣﻨﺎ ﻣﯽ دھﺪ
آن ﺳﻮﺗﺮ...
ﭘﺎی دﯾﻮار ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﺎھﻠﯿﺖ ﺑﯿﺪار ﺷﺪه
زﻧﯽ را ﮔﺮﻓﺘﺎر در ﺗﺎر ﻋﻨﮑﺒﻮت ﺳﯿﺎه "ﺟﮭﺎد ﻧﮑﺎح"
از ﺧﻮد ﺗﮭﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
و ﯾﺎ
به ﺟﺮم ﭘﺎﮐﯽ

زﻧﺪه ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ داغ "سمیه ی ﯾﺎﺳﺮ" را
.
.
.
و ھﻨﻮز ھﻢ در ﺑﺎزی ﮔﺮﮔﻢ به ھﻮای ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺑﺎزان ﻋﺎﻟﻢ ،
آواز ﻻﻻﯾﯽ ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﻨﺪ
ﺑﺮای وﺟﺪان ھﺎی ﺑﯿﺪار ،
.
.
ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن! ھﻨﻮز ھﻢ ﻗﺮآن ﺑﺎ زوزه ھﺎی ﮔﺮگ ھﺎ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮد.

(شاعر خانم زهرا رفیعی)

تعداد بازدید از این مطلب: 659
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


درود ســـــردار
فرمانده مقتدر ایرانی سامرا را از شر تروریست‌ها حفظ کرد
یک فرمانده عراقی به آسوشیتدپرس گفت اگر مشورت‌های نظامی ایران و سرلشکر سلیمانی نبود ما سامرا را در مقابل تروریست‌های داعش از دست می‌دادیم.
آسوشیتدپرس در گزارشی نوشت فرماندهان شبه نظامی و مسئولان دولتی عراق می‌گویند یک فرمانده مقتدر ایرانی به عنوان تاکتیسین اصلی همراه با مشاوران خود، نبرد علیه تروریست‌ها را هدایت می‌کند.
حضور سرلشکر سلیمانی حیرت‌آور است.
 
تعداد بازدید از این مطلب: 707
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


"خیلی یواشکی هایمان عوض شده است"...


دروغ چرا؟ بعضی ها جوان که بودند یواشکی یک کارهایی می کردند!
یواشکی ساکشان را می بستند و بدون این که پدر و مادر بفهمند با خودشان بیرون می بردند و به بهانۀ مدرسه، جیم می زدند و می رفتند جبهه.
قبلش یواشکی دست برده بودند توی شناسنامه و سن شان را تغییر داده بودند.
بعضی ها یواشکی دار و ندارشان را می دادند به فقرا یا کمک می کردند به جبهه.
شب ها یواشکی از چادر یا اتاق یا سنگر می زدند بیرون و نماز شب می خواندند.
یواشکی های شان هم عالمی داشت.
*
شهدا! شماکه صدایتان به خدا میرسد! به او بگویید خلوت های ما را نگاه نکند...
"خیلی یواشکی هایمان عوض شده است"..
خلاصه
تعداد بازدید از این مطلب: 747
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


دل های زخمی
دل‌ها همه زخم‌خورده، این‌جا، غزه

خون می‌چکد از باور دریا، غزه

گل‌واژه‌ی انتظار این‌جا سرخ است

از کعبه ظهور می‌کند یا غزه
تعداد بازدید از این مطلب: 670
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


پزشک نروژی میگوید: آقای اوباما! آیا قلب داری؟ یک شب به بیمارستان «شفا»ی غزه بیا!



----------------------------------------- توصیه اکید میکنم اگر طاقت ندارید، نخوانید ------------------------------------------

دلخراش بودن تصاویر جنایات اسرائیلی ها به حدی است که حتی بازنشر آن هم سخت است، چه رسد به تحملش توسط مردم مظلوم غزه.

به گزارش خبرگزاری فارس، «مدز گیلبرت» پزشک نروژی که به صورت داوطلب برای کمک به مردم غزه به این منطقه سفر کرده، در نامه‌ای به تشریح اوضاع پرداخته و از رئیس‌جمهور آمریکا خواسته به این وضعیت پایان دهد.
در ادامه، متن نامه این پزشک نروژی آمده است:

«دوستان گرامی؛
دیشب افتضاح بود. «تهاجم زمینی» به غزه باعث شد تا انبوهی از فلسطینی‌ها از هر سنی با همه نوع مجروحیتی از راه برسند؛ نقص عضو، بدن‌های پاره پاره، خونریزی، رعشه و در آستانه مرگ. همه آن‌ها هم غیرنظامی و بی‌گناه بودند.


تعداد بازدید از این مطلب: 635
موضوعات مرتبط: سیاسی , شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نیامده دیپورت شد

آری اینجا دنیایی است که بدنیا نیامده ها را هم می کشند

«هلا جابر» با انتشار این این تصویر در صفحه توییتر خود نوشت:
مادر این جنین در حال وضع حمل کشته شده و جنین 9 ماهه نیز نجات پیدا نکرد. تا به این ترتیب کوچکترین قربانی فلسطینی حملات رژیم صهیونیستی باشد که پیش از تولد جان باخته است.


 
تعداد بازدید از این مطلب: 637
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شب قدر
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‏خوانيم كه حضرت موسى عليه السلام به خدا عرض كرد:
خدايا مقام قربت را خواهانم. پاسخ آمد: قرب من، در بيدارى شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم. پاسخ آمد: رحمت من در ترحّم بر مساكين در شب قدر است.
گفت: خدايا، جواز عبور از صراط مى‏خواهم. پاسخ آمد: رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است.
عرض كرد: خدايا بهشت و نعمت‏هاى آن را مى‏طلبم. پاسخ آمد: دستيابى به آن نعمتها، در گرو تسبيح گفتن در شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: رمز نجات از دوزخ، استغفار در شب قدر است.
در پايان گفت: خدايا رضاى تو را مى‏طلبم. پاسخ آمد: كسى مشمول رضاى من است كه در شب قدر، نماز بگذارد.
منبع:وسائل الشيعة،جلد ‏8 ،صفحه 20
خلاصه
تعداد بازدید از این مطلب: 571
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قانون های ده گانه سید مجتبی
قانون های ده گانه سیّد مجتبی برای نزدیکی به خدا


قانون اول: بارالها، اعتراف می کنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. حداقل روزی ده آیه قرآن را باید بخوانم.اگر روزی کوتاهی کردم و به هر دلیلی نتوانستم این ده آیه را بخوانم روز بعد باید حتماً یک جزء کامل بخوانم. تاریخ اجراء 4/5/69


قانون دوم: پروردگارا! اعتراف می کنم از اینکه نمازم را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم. حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.اگر روزی به هر دلیلی نتوانستم این دو رکعت نماز را بخوانم، روز بعد باید نماز قضای یک 24 ساعت (17 رکعت) بخوانم. تاریخ اجراء 11/5/69



تعداد بازدید از این مطلب: 579
موضوعات مرتبط: شهید , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود